آرتاکوانا

آرتاکوانا

عجله داشتند..!!

چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ

از جاده ای که اطرافش سرشار از گل افتابگردان بود میگذشتیم ان هم در هوایی ابری دل انگیز ست مگرنه..؟

ندا امد افتابگردان ها را نگاه کن

و من عجولانه به دنبال قلم میگشتم برای تثبیت کلماتی که عجیب عجله داشتند.... گویی پروازشان دیر میشد..!!

اگر خانه ای کاه گلی بر کاغذنداشتند از یاد میرفتند....به اسانی

به اسانی گذر نسیم.....ارام.....دلنواز...گنگ.....کوتاه..!!

ثبت شد...خانه یشان را ساختند..!!


چهره ات چون گل افتابگردان ست......به سویم باش...کاش افتابت باشم!!

۹۴/۰۶/۱۸
مبهم الملوک

نظرات  (۸)

۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۶ وحید محمدیان

کمرش تاب برداشته
گلِ آفتابگردان
به دنبالِ، آفتابِ سرگردان ...

پاسخ:
چشم هایش میشوخت....ولی عاشق بود..ان هم عاشق افتاب....گرمایش تا عمق اوند هایش میرفت..و اجازه زندگی میداد به گلبرگ های همرنگ افتابش
۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۱ آقای سر به هوا ...
چه گل های قشنگی !!
جون میده بری وسطش ...
پاسخ:
خانه ام ...طبیعت ست..دنیای ادم ها را نمی خواهم ........بگذار نسیم زندگی کنم ....افتابی باشم بر دنیا....بگذار بی ازار باشم..مثل شب..ارام 
#اره واقعا ...فوق العاده ست  :)
این مدلی هم می‌شه گفت: آفتابم باش، آفتابگردانت می‌شوم...
پاسخ:
اره....اینم خیلی خوبه...مرسی ازت مترسک ممالک جوان :)
کلمات با لفظ های مختلف را عجیب دوست دارم    ممنونم از یه لفظ دیگه 
۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۹ عرفـــــ ـــان
میگم متنا سنگین شد یه دفعه یا من قدرتِ درکم پایینِ :)
سه چهار بار میخونم بفهمم قضیه چیه :/
البته تازگی اصلا تمرکز ندارم ...
به جایِ نظر دادن در موردِ پست میام مشکلاتم رو مطرح میکنم :) ببخشیدا !
پاسخ:
این چه حرفیه..خواهش میکنم..تازه خوشحال هم میشم...از توضیح دل نوشته هام...
جریان از این قراره که::شهری میخواستیم بریم ...جاده اش اطرافش مزرعه گل افتابگردان داشت....عزیزی گفت نگاهشون کن...ودرحالی  که من یه جمله توی ذهنم میچرخید و اگه اونو نمینوشتم..شاید دیگه هیچ وقت یادم نمی موند..این خاصیت کلماته...باید رو ی کاغذ خونه بسازن ..باید ثبت بشن ...در اخر قسمتی از جمله های که نوشتم تو برگه 
مندل نوشته هامو معمولا نمیخونم به غیر خانواده ام هیچ کس به غیر کاخم که همه شما ها مهمان های خوبش هستید نشنیده و ندیده......خانواده هم سنگینی رو قبول دارن....بازی با کلمات خیلی جالبه ..
ممنونم ..از صداقتتون....:)
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۰ عرفـــــ ـــان
مرسی از توضیحتون ... دیگه الان واقعا فهمیدم :)
صداقت وظیفه اس ...
پاسخ:
خواهش میکنم  :)
صداقت بهترینه 
آفتاب زندگی پشت ابره!
پاسخ:
هر افتابی روزی طلوع خواهد کرد......دیر یا زود......امید همه چیز را میسازد    :):)
به به.
پاسخ:
:):):)
به کاخ من خوش اومدی هم اسم جان 
آفتاب گردان من سربه زیر پائین را نگاه میکند
منم خورشیدِ پشت ابری پیش نیستم
پاسخ:
طلوع میکنی.....افتابگردانت چشم هایش را می دوزد به دلخوشی هایش...ساده....لبخند....ارامش..!!  :):)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">