آرتاکوانا

آرتاکوانا


به تو فکر میکردم و برق می رفت!

حاصل از راه فکر من،دوختن چشم های من و تو میان جیغ خفه ی این خانه بود.

در را باز می کردم که دیگر هوای نفس کشیدنی هم برایم نبود

ترس خفه شده ی گنجشک ها مرا از هر ثانیه حرکت دستم می ترساند

حوا امد! ولی پریدند

با حسرت از دور دیده شدن


# عنوان قبلی مقصود رو اشتباه میرسوند 

۹۵/۰۳/۰۶
مبهم الملوک

نظرات  (۴)

هعی... :(
پاسخ:
میبینی گرما چه به سرم اورده...میبینی?
کولر :(
گنجشک برعکس:)
ریحون بنفش اقا سبزی فروشه:) 
من برعکس :(
دور دوم ریحون بنفش اقا سبزی فروشه :)
#حضور افتخاری=صدای اقا سبزی فروشه
به تو فکر می کردم و برق می رفت!
بی تو هر حادثه ای با دل من ور میرفت!


فقط همین به ذهن رسید... :)
خوبی؟
پاسخ:
دل من اگر شایسته بود برق را با تپش چشمان تو، ثانیه ها می گرفت
ثانیه ها می تپید
اگر ان گنجشک نمی پرید!

میدونی که همین بودنت خوشحالم میکنه :)
خداروشکر خوبم :)
:(
پاسخ:
غمگین نه
پرش ایینه ما ادم هاست
پس بعد از خواندن از میان کلمات بپر!
:)
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۴ جلبک خاتون
غلط نکنم گرما تاثیر فراوانی در شکوفایی استعداد های ادبی داشت  :)))



قشنگ‌بود و برعکس...من‌حس خوب گرفتم ازش  :))
پاسخ:
ارههه  تازه امروزم رفت باز انگار بازیه مثلا میبرن بعد ما در حیاط رو بازمیکنیم در مکان جدید مستقر میشیم گرما میکشیم هندوانه میخوریم بعد میارنش ..به گمانم یه دالی پنهانی هم توش موج میزنه :):)
قربونت ^__^ خوشحالم که حس خوب گرفتی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">