تو میان همان برگه ها بودی...میان تمام ان سیاهی کلمات!
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ق.ظ
به تو فکر میکردم و برق می رفت!
حاصل از راه فکر من،دوختن چشم های من و تو میان جیغ خفه ی این خانه بود.
در را باز می کردم که دیگر هوای نفس کشیدنی هم برایم نبود
ترس خفه شده ی گنجشک ها مرا از هر ثانیه حرکت دستم می ترساند
حوا امد! ولی پریدند
با حسرت از دور دیده شدن
# عنوان قبلی مقصود رو اشتباه میرسوند
۹۵/۰۳/۰۶