آرتاکوانا

آرتاکوانا

17 دلایل با ارزش بودن دختر به گفته دکترشریعتی:

دختر اگرپرنده آفریده میشد، 

حتما "طاووس"بود.

اگرحیوان بود،

حتما "آهو"بود.

اگرحشره بود،

حتما "پروانه"بود.

او انسان آفریده شد،

تا خواهر و مادر باشد و عشق...

دختر چنان بزرگ است که اشرف موجودات خداست.

تا حدی که یک گل، او را راضی میکند،

و یک کلمه، او را به کشتن میدهد.

پس ای مرد، مواظب باش،

دختر ازسمت چـــپ، نزدیک به قلبت ساخته شده، تا او را درقلبت جا دهی.

شگفت انگیز است!

دختر درکودکی درهای برکت را به روی پدرش میگشاید،

درجوانی دین شوهرش را کامل میکند،

و هنگامی که مادرمیشود، بهشت زیر پای اوست.

قدرش را بدانیم...

"تقدیم دختران دیروز مادران امروز دختران امروز مادران فردا روزتون مبارک

مبهم الملوک
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۴ ۸ نظر

شاید راحت است از نشنیدن تمام حرف هایی که یکی یکی چنگ هایشان را در روح ادمی فرو میبرند.............شاید راحت است از نشنیدن تمام بی عدالتی ها و تمام زور گویی ها

شاید راحت است از نشنیدن گریه ی دلتنگی ها

شاید........

#ترحم محترم نیست

#مقایسه نیست.....برداشته.....یه برداشت در لحظه

مبهم الملوک
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۰ ۲ نظر
تمام رویاها....ودنیاها در چشم شکل می گیرند
تمام گناهان پنهان......تمام دل تنگی های ویران....درون چشم ها شکل می گیرند
و شرمندگی زمانی ست که چشم ها انچه را که دیدند به رختان میکشند....!!

مبهم الملوک
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۳ ۷ نظر

قهوه تلخ ست و می گویند زندگی تلخ تر از قهوه...!!

مثال های شربت و شیرینی و ترشی آن هم می تواند طعم زندگی باشد

باور های گذشته را نیازی نیست با دیده های پنهان قبول کنیم 

باور تغییر می کند و می شود عقیده....!!

مبهم الملوک
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۴ ۱۱ نظر

امروز تمدنی را دیدم...بس عجیب و زیبا......فرهنگ ها در دایره ی دنیا انقدر باهم درامیخته اند و انقدر به دل می نشیند که چیزی جز لبخند به چهره نخواهد اورد

کلیسا ها....مسجدها...همه خدا را باور دارند و می خوانند بشریت را 

پیام ها مشابه اند و هدف یکی ست

حال ما با اینکه به اینجا رسیده ایم...دیدن گذشته همیشه پر طرفدار بوده

پس گذشته بی ارزش نیست.....!!

تفکری میخواهد بس عظیم

و تنها باور < او > ست که در قلب ها مشترک ست و ماندگار .......باور هایمان را اگر درست کنار هم بچینیم پازل زندگی درست خواهد شد......!!


# بعد از داشتن یه روز ابری.....و دیدن نقاشی هفت اسمان

#وارونه یمان کن به سمت خوبی ها. ......
مبهم الملوک
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴ ۲ نظر

خوشحال بودم از اینکه به خانه یمان میاید 

خوشحال بودم از اینکه یک مادربزرگ دارم

چرا نگویم  اری اندکی ناراحت هستم از اینکه دو پدربزرگ و مادربزرگم را دیگر ندارم.......وباز من سکوت میکنم در برابر تمام دلتنگی هایم

و من سعی میکنم در برابر تمامی پشیمونی ها.......سعی میکنم در برابر تمامی ناامیدی ها

بگذار کمی متفاوت باشم.......هم رنگ بودن گاهی چنگی ندارد که به دل بزند

قبول کردن بعضی حرف ها حماقت محض ست و بس

آری این خوشی ست که زیر پوستم دو دو میزند و من لبخندم هر لحظه شیرین تر میشود

میشینم پای تمام خاطراتش.....تمام جوانیش.......آری من نبیره ی میرزا ترک قشقایی ام

من میگذرم و خاطره ست که باقی می ماند 

کوچ و کوچ و کوچ .......مگر زیبا تر از این هم میشود.....هم مسیر بادی و هم صحبت افتاب 

هم نشین هایی بهتر از اینان هم مگر هست؟

پرسیدم اسب سواری میکردی؟   تبسمی کرد و من با عشق با مادر بزرگم نگاه میکردم 

گفت قز قشنگم......اسب سوار ماهر بودم و در دشت های این دنیا میچرخیدم و موهایم را بدست نسیم میسپردم 

گفتم هنوز یادت هست ؟  گفت : زندگی یعنی تمام لحظه هایی که خوشی من خوش بودم و راضی از چنین گذر عمرم.....من هنوز همون ادمم ولی دیگر توانایی قبل را ندارم......بیشتر فکر میکنم.....شاید جوانی عمل

رویش را میبوسم و میگویم توعزیز دل منی آنا ........گل بانویی.....

مدتی پیشمان ماند وبرگشت به شهرش ...و من دلتنگ تنها مادربزرگم ...

و دلتنگ دستپخت عالیش ...و دلتنگ طولانی ترین بغل های مادر بزرگ ها

و دلتنگ خاطراتش از ایلم.........ا! 

مبهم الملوک
۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۰ ۵ نظر

به من گفت ارزوهایم دیگر رنگی نیستند.........رنگی باش..!

مبهم الملوک
۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۸

من نشان نمیدهم باور هایم را

که جمعی از انسان های کوته فکر

بنشینند و تیر باران کنند باور هایم را و بنظرشان من دیوانه شده ام

دگر لیاقتی نیست 

اری من دوستی ندارم

در ظاهر شاید ولی من دختر تنهام که دوستی ندارد در قلبش

اینکه من نمی خواهم شروع کنم به حرف زدن 

بی انکه فکر کنم به کلماتم نشان از عجیب بودن ست؟

نمی دانم اینقدر عصبانی ام

که دوست دارم بروم از کنار تمام دوستانی که فقط به ظاهرن و درکی ندارند

و وقتی که من سعی در شاد کردن ان ها دارم برایشان عجیب ست و می گویند 

حالت خوب ست؟

و من باز می رنجم از اعتمادی که به ان ها می کنم ...چرا نمی فهمم

که اینجا اگر می خواهی خودت باشی

باید خودت را در خودت پنهان کنی 

ادم ها اماده تیر بارانند ...!

و من رنجیده شدم... از اینکه خود را گرفتن هنرست و نشان شخصیت

نمی دانم!! 

کسی به من گفت حسادت ست و حس کم نیاوردن که ادم ها را این چنین می کند 

باز که به خود نگاه می کنم....می گویم من هیچ وقت خودم را نگرفته ام......!!

بگذار تنها باشم و اسوده

خودم باشم و خدایم

و می گذرم از تمامی ان هایی که قلبم را به درد اورده اند....از این همه دروغ و غرور بی جا

تا فردا چیزی در خاطرم نخواهد ماند

عادت کرده ام....بدی ها را پاک کردن

چون فقط عذاب ست وعذاب

انقدر قدرت ندارم که تغییر دهم انان را 

پس می گذرم

خدایا!! به یاریت نیاز دارم تا کینه ای نباشم.....!

#باز به نوشتن پناه اوردم..........!!

ولی اینار در دنیایی دگر        

دختری مجازی

مبهم الملوک
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۹ ۵ نظر
این پست یه جورایی ادامه پست قبله
من در بیشتر مواقع از یه دید دیگه نگاه میکردم یعنی برداشتام فرق داشت حالا یکی بخونه فک میکنه من خیلی خاصم
نه منم یه بنده ی خدا ......ولی سعی کردم با دید مثبت نگاه کنم و از همه جهات و حتی جهات غیر ممکن هم بسنجم
به طور کل ادم خیلی پر حرفی نیستم.....میشه گفت ارومم.......ولی یه سری رگ هایی دارم که وقتی فعال بشن .....من 180 درجه عوض میشم.(شامل تمام خلینگی و شپلینگی و خواندن اهنگ با صدای فوووووق بلند وچهچه زدن و تمامی حرکات موزون به هنگام حل مسائل درسی و فکری و تفهیمی و دیدن 4 فیلم پشت سر هم در ماه رمضان ان هم با بی خوابی از شب قبل و خوردن کرانچی تند و اتشین در زیر پتو و از حرکات مورد علاقه من وقتی که کل اتاق از شدت سرما کولر در حال قندیل بستنه من یه چیزی بخورم مثلا شلیل و یا الوچه سبز اینم بگم زمان هایی که خیلی خسته ام چشمام رو میبندم  یه بشقاب هم زیر تخته ولی بعدش برین مسواک بزنیدااااا نرید بگید نکات غیر اموزشی یادتون میدمااااااا اینا میگم درس بگیری دوستان پرسیدند عایااا قاب صورتی اشکال دارد؟؟ خیر خواهران و برادران عزیز ایراده ندارد الزما خووووشگل باشد  باتشکر
وقتی از یه اهنگ خوشم میاد شونپخت بار گوشش میدم  ولی یه حس خیلی عجیبی دارم به جای اینکه بگم من دارم زندگی میکنم و خودمو جزئی از این موقعیتی که داخلشم بدونم انگار میشم مثل یه دوربین که فقط داره فیلم میگیره و خیلی عجیبه اینکه فکر  کنی تو جز فیلم خودت نیستی.....!!
و قوه ی تخیل خیلی بالا در صدم ثانیه .....! و اینکه استاد ترسوندنم ولی خو زیاد استفاده نمیکنم ولی یکم اشکال نداره
در بچگی هم ظهرا تبدیل میشدم به یه دانشمند شروع میکردم ازمایش کردن و حل کردن تمامی مواد موجود در اشپرخانه و حمام    ظهر بهترین موقعیته همه خوابن   ایکون لبخند خبیث )
از ارزو هایی  عجیب و غریبی که دارم اینا فعلا تو اولویتن::
1.دوست دارم تو دوره صفویه یا زندیه زندگی میکردم  خیلی خیلی دوس دارم و اینکه من علاقه شدیدی به بنا های تاریخی دارم یعنی وقتی وارد یه شهر میشم دیدن بنا هاشو به بازار رفتن و خرید کردن ترجیح میدم  ولی خرید رو به موقعش دوس دارم نه هی دم به دیقه بازار باشم
2.دوس دارم کوالا داشته باشم   خیلی گوگولیه
3.دوس دارم 5سال خونم نزدیک داوینچی بود باهاش اشنا میشدم ادم عجیبی بود خدایییی
4.دوس داشتم در لحظه مکانم عوض میشد
5.دوس دارم یه کافی شاپ داشته باشم یه قسمت عظیمی از پیاده رو ها فقط میز های چوبی دایره ای شکل و الزاما قهوه ای سوخته باشه و یه در  کوچولو داشت و یه چیز تلفن مانند که سفارش میدادن و از طریق او در کوچولو سفارش تحویل داده میشد اگر بخواهیم خوب تو ذهنتون فضا سازی  کنم چهار باغ اصفهان تو ذهنتون باشه فضای پیاده رو بغل مغازه های زیاده یه همچین فضایی البته خلوت تر بیشتر منظورم اون حال و هواش بود یا دقیقا مثل هشت بهشت که مکان مورد علاقه منه   اروم....سبز....اصیل
فعلا اینا تو اولویتن انشاالله به بقیه رسیدگی میکنیم
مچکرم از یاری شووووما دوست عزیز
راستی بابت عدم انتشار پست در چند روز اخیر معذرررت !!
مبهم الملوک
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۱ ۱ نظر

همیشه دوس داشتم ...مفاهیمی رو که یاد میگیرم و تا الان یاد گرفتم رو بهم ربط بدم و باور هامو بسازم

دیشب از اون شب هایی بود که خواب به چشمام نمیومد..شاید دعوا کرده بودن! خبرندارم!

مفهموم دیگری رو از زندگی برای خودم ساختم و علم ریاضیات هم دخیل بود در باور هایم

هر دختر و پسری بزرگ میشه و اینده رو میسازه و زندگی میکنه شایدم روزی ازدواج کنه 

هر ادمی یه دایره داره که 360 درجه ست که من بهش میگم ابرک افکار این ادم از لحظه ای که پا به این دنیا میزاره تا لحظه ای که از اینا میره ابرکش باقی میمونه

360 درجه میشه درجات مختلف زندگیش از صفر قدم برمیداره تا 360 رو تموم کنه و گاهی افراد دو ابرک دارند یا حتی درجات رو میشه واندازه افکاردونست 0تا90 درجه افکاری ارزو هاتو تشکیل میدن و 90 تا 180 درجه افکاری که عاشقشونی افکاری مربوط به ادم های عزیز زندگیت و 180 تا 270 هم افکاری اینده ی تورو میسازند و شخصیتت نقش سازنده داره و با بخش 0 تا 90 درجه تعامل زیاد  داره و 270 تا 360 تا افکار بدی که زندگیت رو نابود میکنه تمام نفرت ها و غرور هایی که هیچ جا بدرد ادم نمیخوره و جالب اینجاست که بعضی افراد باوری اشتباه رو پذیرفتند اینکه غرور برای ادم لازمه !!نه اون چیزی که لازمه غرور نیست شخصیت ادم هاست ....غرور هیچ منفعتی نداره و فقط تو رو تنها تر میکنه و هیچ.........ادم ها تو ابرک افکارشون مثل یه شعاع دایره اند که تمام این 360 درجه رو در طول عمرشون بارها و بارها میگذرونن و هر ادمی 360 درجه ابرکش رو یه چیزی تعبیر میکنه   بیاید تعبیر هامون رو بشنویم....میدونین لازم نیست من دنیا رو اونجوری ببینم که هست من دنیا جوری میبینم که میپسندم اگر دید هامون یه جور باشه که نیست دیگه همه یکین و خلاقیت  و ارزوها و امید نابود میشه  شاید الان فکر کنید پس معنی اتحاد خب یه چیزی مثل اینه ولی من میگم نه اتحاد یعنی تفاوت و احترام به باورهای افراد......ارزو هامون رو نکشیم وقتی ارزو هامون رو بکشیم افکار رنگیمون رو از بین ببریم هیچی از ما نمیمونه هیچی   من  مدتی بود میپرسیدم از افراد که ارزو های عجیب و غریبت رو بهم بگو و اون فکر میکرد و میگفت من ارزو زیاد داشتم ولی الان هیچ ارزو یی ندارم نمیدونم چرا ؟

و من سکوت میکردم و سعی میکردم از ازو های خودم بگم که شاید ارزو هاش زنده بشن اخه میدونین....ارزو های عجیبن که قسمت رنگی رنگی ذهنمون رو میسازه...حفظشون کنیم  اگه الان از بچه ها بپرسیم....انقدر ارزو های قشنگی دارن حتی ارزو هایی که ما میدونیم شاید هیچ وقتی براورده نشه ولی همون بچه ها وقتی بزرگتر میشن 21 و 22 ساله به بعد وقتی میپرسی دیگه ارزوی عجیب و غریبی ندارن ....هیچی

اگه ارزو های عجیب و غریبمون رو حفظ کنیم .....حتی اون ادم هایی که همیشه تبری دارند که با اون به جون ارزوهامون بیفتن هم میفهمن که لازمه ....!

در اخر وقتی که اون ادم از این دنیا میره.....در حالی که در طول عمرش مثل یه شعاع برای دایره افکارش چرخیده........تبدیل میشه به یه قطر ...قطر دایره ای که خاطره های اون ادم رو میسازه در تمام عمری که زندگی کرده....پس هیچ انسانی نمیمیره......ابرکش هست و قطری که ما رو یادش میندازه.....!

در این وبلاگ من از باور هام و برداشتام میگم ....شما همراه منید و باور هام رو میخویند ........من فقط یه خواهش دارم ازتون ارزو های عجیب و غریبتون رو حفظ کنین ...همیشه وقت هست ......بسازینشون تا کودک ها ی درونتون زنده بشن ....نذاریم بشیم قاتل بچه هایی که فقط ارزو های عجیب و غریب میخوان ......بچه هایی که جزئی  از خودمونن جزئی از باور هامون 

من میگم از ارزو های عجیب و غریبم

ادامه دارد.......

*یاحق*

مبهم الملوک
۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۳ ۳ نظر