آرتاکوانا

آرتاکوانا

أشهد بالعصافیر تطیر من عینیک الى قلبی.

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۵۴ ق.ظ
آنقدر در خودم گم شده ام که جایی برای پیدا کردن تو نمی یابم
خودت پیدایم کن!
میدانی...... نیمه ای از من دیگر مال خودم نیست
فکر میکنم دارم محو می شوم
شاید روزی که برسی از من جز تکه هایی از آهن نمانده باشد
آن زمان می گویم 
کاش محور دنیایم خودم نبودم
شاید در شهر تو چراغ های بیشتری باشد
یا آدم هایی که راه نشانم دهند
من که هنوز در خودم حیرانم...

#معنی شعر در عنوان:

 به گنجشکانی که از چشم‎های تو

تا قلب من بال می‌گشایند...

غاده السمان
# چه این اشعار عرب....اینقدر عمیق اینقدر دلبر آخه


۹۹/۰۲/۱۴
مبهم الملوک

نظرات  (۱)

۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۲:۴۳ سایه نوری

و من آنها را در قفس چشمانم نگاه میدارم؛ ظلم است اما پرندگان چشمت را از قرنیه ام دانه میدهم به جبراان !! 

خیلی زیبا بود این شعر عرب.. 

پاسخ:
:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">