بگذار گاهی تار باشد...!!
پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۸ ب.ظ
رویم سفید ست و دلم سیه پوشت اقا
چوب ها بر دمام ها می کوبدو دلم لحظه لحظه فشرده تر می شود..!!
جفت جفت سنج ها بر هم می کوبد و هیچ از دنیا نمی فهمم.......دسته ها یکی یکی از مردمک چشم هایم میگذرند و من عینکم را به چشمانم نمی زنم...بگذار تار باشد..!!
بگذار یادم نرود که چرا دلم سیه پوش ست
بگذار بفهمم که تنها قتل ظالمانه ی تو نباشد که جهان را بهم میریزد......بگذار انقدر بدبخت نباشم..که تنهامنتظر سالگرد غبار گذرت باشم..!!
بگذار هیچ وقت یادم نرود وجودم ..افکارم......هرچه مرا می گذرد..!!
چوب ها بر دمام ها می کوبدو دلم لحظه لحظه فشرده تر می شود..!!
جفت جفت سنج ها بر هم می کوبد و هیچ از دنیا نمی فهمم.......دسته ها یکی یکی از مردمک چشم هایم میگذرند و من عینکم را به چشمانم نمی زنم...بگذار تار باشد..!!
بگذار یادم نرود که چرا دلم سیه پوش ست
بگذار بفهمم که تنها قتل ظالمانه ی تو نباشد که جهان را بهم میریزد......بگذار انقدر بدبخت نباشم..که تنهامنتظر سالگرد غبار گذرت باشم..!!
بگذار هیچ وقت یادم نرود وجودم ..افکارم......هرچه مرا می گذرد..!!
۹۴/۰۷/۳۰