نوک کوه رفتن های مبهم الملوک..!!
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ
...بر تکه سنگی نشسته ام.....باد هم نوای من ست.....
حرف نمیزند..گوش میدهد...به همه چی....ارامش می دهد بی هیچ چیزی....افتاب هم کوه ها را روشن میکند و گاهی ان ها را به سایه دعوت میکند....و من عشق میکنم..زیر نوازش های خدا...زیر پایم صدایش را میشنوم....زلال.....خنک....گلویم یخ میزند....باز اب چشمه اش را می نوشم..انگار سال هاست تشنه مانده ام...صدایش ارامش روحم ست....به سنگ ها میخورد...و حرف میزند....بی هیچ جدلی میگذرد...سنگ بمان..صدایم را به گوش ادم ها برسان....من اب میمانم...!!
#این صدای روح مبهم الملوکه...روحی عاشق طبیعت
#صدای پدر از نوای دور به گوش میرسد..که دور تر نرو.....پشت سرم پرتگاه..از پایین معلوم نیست
#دلم چایی میخواد....اونم این بالا
#روزمرگی هاتون سبز
۹۴/۰۶/۲۰