غیر منتظره ها.......!! و شایدم ترس..!!
سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ب.ظ
ترس.....حبس شدن هوایت....ترس.....تنها ماندنت...ترس..صدای شب....مردمک چشمانت حوض خانه را پر میکند.....از ترس...از چه؟ توهّم ؟؟
شاید باور هایی که در صندوقچه ی مغزت آن هم در گذر عمرت گذاشته ی و قفل زرد رنگ بزرگی بر آن زده ای..!!
آن هم در اتاقکی گوشه حیاط....تق...صدای چه بود؟
این صوت در سرت میچرخد و می چرخد....تا تو را مجبور به باور کند
باز ترس.....از دزد..یا شایدم چیزی که انتظارش را نداری
خودم را میگویم ....بیشتر منتظر غیر منتظره هام
فکر میکنم افکارم خوانده میشوند...توسط کی یا چی نمیدانم..!!
پس غیر منتظره بودن میتونه جالب باشه ....و عجیب
۹۴/۰۶/۱۰