ارزو مهمان همیشگی مبهم
خیال را نگه داشتن در این دنیای پر ترافیک سخت ست و دشوار...ولی ارزشمند....خیال و ارزو دو خواهرند......ارزو زلف بلندی دارد طلایی تر از خورشید..لبخندی دارد دلبرانه تر از لیلی.......چشمانی دارد دریایی تر از ارام
صدای خنده هایش اسمان را که هیچ......تمام مزرعه های نیشکر را به اتش میکشد......ارزو ها گاه دورند.....دور تر ازاسمان......دورتر از پلوتوی سرد......توهم دستانت میگیرد ارزو را.....ولی توهم....توهم.....ضد عین..!!
بچه که باشی دنیایت رنگی تر از دنیای دودی برگتر هاست......ارزو هایت...شگفت انگیزاند...غیر توصفین..!!
نیروی دارند...که در خواب و بیداری.......بر پرده ی سفید چشمانت
میرقصد........مثل فیلمی که سانسش هیچ وقت ...تمام نخواهد شد....کودک ارزو هایش
را در قلب قرمز تمیز و جارو کشیده اش رو مبل های قرمز رنگش مینشاند ...وبا تمام
مهربانی دریایش ....شیرینی در دهان تک تک ان ها میگذارد ....صدای خنده
هایشان...موسیقی میسازد در تن ادمی......همه بر قرمزی خون میرقصد....غم
شوخی بیش نخواهد بود
ارزو ها ....خانه های رنگیشان میسازند.....کودک دنیا را طولانی تر میبیند و حس
میکند.....میبیند و تبرش را انچنان بر خونه های ازرو ها میکوبد....یکی یکی فرار
میکنند.......اشک هایشان دریارا پر میکند......ابر ها زار میزنند در گرمای تابستان
....میبارند......مغز برای چه میخواهی...قلبت را ببین خالیست ...خالی ..خالی!!
ارزو هایت فرار کرده اند....بساز ..بساز ...از دلشان در بیاور .....سخت نیست...دل پاک تر از این حرفا ان .....ساده میبخشند.....و ابی تیره چشمانشان...زلال میشود ...قرمزی چشمانشان از اشک ناپدید میشود
دنیای سیاه و سفید را هیچ قلبی دوست ندارد .....!!
بگذار همه رنگ های بسازند تمام دنیای هرچند نامعلوم تو را.....بگذار زندگی را با ساز هایشان برقصانند
#خیال در پست بعدی مینشیند :)