فکرم رو جا گذاشته بودم!
پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۲ ق.ظ
گاهی اوقات شرایط اونقدر فرق میکنه که تو نمیفهمی توی ذهنشون چی میگذره
بگم هوا،هوای منگیه دروغ نگفته ام
بگم هیچ وقت فکر نمیکردم این حس رو داشته باشم ،اغراق نکردم
باخودم میگم عاقل شدی!
یه دفترچه اندازه کف دست داشتم شروع کردم توش از اشتباه هام و چیزهایی که باید بهشون دقت کنم ،نوشتن
این روزا بیشتر فکر میکنم یه زندگی بیشتر ندارم
امروز بغض کرده بودم و به مامانم گفتم دوست دارم برگردم به زمانی که بچه بودم
ناراحت شد.
گفت باید برگردی و بگی چه خوب تموم شد
ولی من هنوز ته دلم میخواد که برگردم
من هراس هایی دارم که گاهی خودمم نمیدونم چرا باید بهشون فکر کنم
۹۶/۰۴/۱۵