......only know
جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ب.ظ
وقتی میفهمی که دیگر منی نباشم تا تورا براورده کنم
آخر چرا با من چنین میکنی؟
چرا باعث تمام غم این روز هایم میشوی؟
چرا میگذاری تاریک باشی، سرد باشی به جای اینکه دست های مرا بگیری و مرا بغل کنی؟
مگر نباید خوب باشی مگر نباید جزئی از فکر های من باشی پس چرا عذاب میدهی
چرا باعث لرزش دستانم میشوی؟ چرا میخواهم گاهی تو را خفه کنم و زیر همین پنجره دفنت کنم چرا مرا تا این مرز میکشانی؟ مگر تو از من نیستی مگر نباید بخواهم که تو را داشته باشم چرا لجبازی میکنی؟ چرا بهانه میاوری؟ چرا باید بنشینم با تو شبانه روز حرف بزنم تا بفهمی تا یاد بگیری نگو تو زاده اشتباه های منی که حال میخوای باعث موفقیتم شوی ولی با این رفتار هایت داری مرا دیوانه میکنی.میفهمی؟!
۹۵/۰۸/۲۸