امروز 29 تیر
وقتی یک موضوع ازارت میده و تکرارش بیشتر میتونه عذاب اور باشه امروز فهمیدم که میشه محو بود یعنی ادما باید کنار هم باشن این درسته ولی وقتی توانایی قبول اون حجم از ازاری که توی سرشون وول میخوره رو ندارن باید چیکار کنن؟ خب من فهمیدم که میشه محو شد ، در حالی که صبح به شدت اعصابم بهم ریخته بود و این افتخاری که توی کلام تعداد زیادی از افرادی بود که به تماس من جواب میدادن اونم درمورد افتضاح ترین کار ممکن که حتی لرزم میگیره اگر فکر کنم حروم خوری ، بی ادب بودن، توهین کردن هم میتونه افتخار رو توی وجود یک ادم ایجاد کنه ، بعد از اینکه چشم درد بدی گرفتم و درموقعیتی که نمیخواستم بشنوم و نمیخواستم باز توی اون موضوع که دوباره تکرارش به نوع دیگه ای بود حضور داشته باشم با صدای دختر بچه یا پسر بچه ای که همیشه توی پارک روبه رو بازی میکنه و کلمات رو میکشه و این بار مدام می گفت ماااااااامااااااااان بهخواب رفتم و محو شدم در حالی که دست هام روی گوش هام بود گمونم من امروز یک چیز دیگه ای هم فهمیدم اینکه محافظه کار بودن و پیش بینی کردن چیزهایی که به ذهنت میرسه یک چیزیه و مقابله کردن باهاش یک چیز دیگه هممون باید یک چیزایی داشته باشیم که حالمون رو خوب کنه که باعث بشه حس سکوت قوی که من الان دارم رو ایجاد کنه حسی که باعث میشه ضد ضربه باشی حسی که باعث میشه صبورتر باشی ، من این حس رو دوست دارم چون چیزی رو بهم میده که نبودم، هیچ وقت درک کردن مشخص بودن مسیر زندگی برام اسون نبوده کلیت بله، چون هممون انسانیم ولی جزئیاتش خیر اگر بزارم جزئیات بر طبق روال طبیعت بیافته گمونم بیشعورترین و کسل کننده ترین و روی مخ ترین و کولی ترین ادم روی زمین میشم، فقط تسلطم باید بیشتر بشه البته این بار سر بی جان ها