فنچ 5ساله2
تایم استراحته و من دراز کشیدم و پاهام با ریتم اهنگ بابک جهانبخش هی تکون میدم..چپ راست...چپ راست
چطوری ملوک؟
من : بههههه فنچ 5 ساله ی خودم نبودی؟
چرا بودم اونشب سر شام با اهنگ اندی بود ( اییییش ) دختر همسایه که خودشو تکون نمیداده که!...
من بودم که تو بوده باشی
من: اره میدیم دست خودم نیستا
میگه اره نکبت
من: :/ چرا عصبانی حالا؟
اعصاب ندارم قدیما بستنی دوست بودی جدیدا کمتر... یعنی
چی هان؟ بیام اونقدر
قلقلکت بدم تا بترکی...اصن اونموقع یه شور و شعفی داشت که نگو *من: :/ خیلی بی ادب شدی ....خیلی زشته نچ نچ نچ ....بعد همینا رو یاد نوه هام میدی (
من عاشق نوه های نداشته ام هستم )
من: نخیرممممم نه منو میبری بیرون نه maroon5گوش میدی حتی دکتر هوس هم
نگاه نمیکنی بستنی هم که مورچه ای میخوری.....این چه وضعیه بزنم لهت کنم با
این کودک درون داشتنات :/
من: من همین الان یه بستنی لیوانی خوردم که
مرض به اون نگو لیوان..اون لیوانه اخه؟؟؟؟؟ اون استخرمورچه ها هم نمیشه که
اخر هفته ها برن شنا والاعععع...یه
جوری میگه لیوان انگار واقعا لیوانه
من: میخندم
نخند!
من: بیا عصبانی نشو حالا کارام تموم بشن بعد اونوقت دق و دلیت رو خالی کن
مزنم لهت میکنماااا اخه بیشعور دق و دلی من دق و دلی تو میشه دیگه
من: زرنگ جان تو جزئی از منی بعد اینا ترکیب میشن ولی اره یکمش
خب دیگه توهم با این فلسفه هات.
من: میخندم
میگم نخند دهههه !
من: باش بیا حداقل این اهنگ مورد علاقه تو گوش بده منم برم سراغ کارام
حالا این شد یه چیزی واقعا من باید اینقدر باهات کلنجار برم تا یه کاری کنی واقعا
تبعیض تا به کجا....بزار اون رو حالا