اسفند...عمیق نفس می کشد !
سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ
فصل اول...نشد!
فصل دوم..نشد!
فصل سوم.. نشد!
فصل چهارم
تلافی می کند تمام اشک های نریخته ات را
مثل یک طوفان نابود می کند و بعد التیامی می شود
بر چیزی که نگاه کردنش گندم زار چشم هایت را درو می کرد
مثل یک ماشین افتاده در دریا
ارام ارام ....وقتی دیگر انتظار نقطه نقطه بدنش را برای نفس کشیدن را بی بهره
گذاشت دیگر هیچ چیز نفهمید
فقط رفت..!
۹۴/۱۲/۲۵