دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۱۵ ب.ظ
از قالی روی دیوار همسایه
از گرمای زیاد هوا
از کولر خواستن ها
از عطر نرگس باغ خونمون
از اجیلای مغازه ها
از دغدغه های خونه تکونی
از شلوغی این مردم
از این همه ذوق میشه فهمید عید اومده
ولی من چرا هنوز دارم
به لیوان گل گاو زبونم نگاه می کنم?
پاسخ:
احتمالا یه صحبت خصوصی با جناب زمان تو قیامت داشته باشم
والاععع خیلی لجبازه و بسیاااار پیفول
عرض میکردم
عاقا بلند هم شدم و لی کمرم از کلام خانه تکانی مادر خم شد! :)
ولی از انجایی که پرو هستیم ( ی با فتحه لطفا )
مشتی بر دهان جناب زمان زده و به او لبخند میزنیم و شوکولات میدهیم
که برایمان زیبا بگذرد ومتعادل
ماهم بتوانیم خانه تکانی کنیم و اخر نو و چهاری یه خوش دلی داشته باشیم
لذا اینکه یک ماه هم یک ماه هست
ایکون مبهم خیره در چشم های اتاقش
دم عیدی شنگول احوال باشید اون بامبو خوشگلا هم انشاالله نصیب شما بشه :)
پاسخ:
با وجود اینکه منم از تعطیلی زیاد بدم میاد ولی میدونی
میشه این 13 روز رو خوب گذرون
میشه کارای جدید کرد
بیا این 13 روز رو اونجور که دلمون میخواد و برامون خوبه بگذرونیم ..موافقی؟ :)
من عاشق ظرف شستنا توی شبایی ام که کلی مهمان داشته باشیم ...عید هفته ی اولش این مدلیه بیشتر
ارامش دوستداشتنیه ..خیلی کوتاهه ولی شیرینه :)
راستی رضوان جان به کاخ من خوش اومدی :)
پاسخ:
اصن نفهمیدم کی شد یهو اسفند ماه اومد
اره ماه خیلی عجیبه اولش یه جوریه همه مردم رو اسلو مونشنه بعد نزدیک نیمه هاش میشیم همه تندی تندی میشن دیوارا پر قالی میشن ..بازار هم پر ماهی و سبزه و خلاصه کلیییی حال و هوای عید میاد
ولی میشه 95 با 365 روز که معلوم نیست چی میشه ..و مسولیت
ها زیاد میشه...بعضی تصمیم ها باید گرفته بشه
ولی من تو قیامت با جناب زمان یه صحبتی خواهم داشت بوخودا
ار بس هوله