آرتاکوانا

آرتاکوانا

مشغله های دلخوشی نیاز

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
یه سری دلخوشی ها هستن نباشن نمیشه....با توجه به اینکه کلییی کار سرم ریخته و از هر روشی برای نگا نکردن به چشمای اتاقم استفاده میکنم..بعد دیشب اومدم لیست کتاب هایی که میخوام تو تابستون بخونمو نوشتم :/  بعد امروزم بعد از ماجرا بیدار کردن من که به قول بابام اعلامیه حاکم بزرگ میچسپونم سردر یخچال که هر بنده ی خدایی رد شد بیاد منو بیدار کنه و بعد از اینکه من داشتم توی خواب با عمه ام درمورد گرفتگی پای سمت راستم حین شنای کرال سینه حرف میزنم و اونم تایید میکرد بابام که برای بار دوم اومد گفت تو که بلند نشدی?!خواستم بگم بابا خو دارم با عمه حرف میزنم،متوجه موقعیت فعلی چپولی خودم شدم و با افتخار دست و رو نشسته ام تا نیمه بلند شدم و بعد از رفتن پدر سقوط خود را به شکم خرس سفید پایین تخت اعلام نمودم....تهش که همینی باشه که میخوام بگم اینه که من زودتر بیدار شدم که با این همه کار و اینا که نمیشه هم به دلخوشی های خودت برسی هم به کارات و از اونجایی که دلخوشی هات نباشن که کلا اصن هییییچ
بعد از خواندن نیمی از کتاب1984 که دوستش دارم...فکر های وبنستون ..تلاش هاش و کلا روال داستان و درگیریش با ذهنم دوست داشتم
بعدش رفتم به سراغ دیوانه بازی های موردعلاقه اهنگ جینگل جالا ها و اینا و خوندن اوای شادی جدید مبهم مبنی بر چاغالا چاغالا چاغالا ...نخند عاقا یه تاثیری بر مردمان نهانده که نگو :) 
بعدشم اومدم وبلاگ خونی :) :) :) :)  هفتشتده پونزده تایی خوندم و اینا
الانم تو فکر بودم لیست فیلم های تابستون رو بنویسم
قراره یه کار باحال با زنداییم بکنیم اون مسلما بیشتر از من فیلم دیده و کتاب خونده 
 بعد سر موضوعات کلاسیک و درام برداشتامون متفاوته و از اونجایی که پایه گپ و 
بحثه کلا منم گفتم یه فیلم انتخاب کنه که دوتامون ببینیمش بعد بیاین نقد خونگیش بکنیم =) اونم استقبال کرده و قراره بهم خبر بده:) :)
 از این کارا
بکنید...خوش میگذره.. دیوونه بازی هم بکنید ترجیحا دستتاتون هم با ریتم  تکون بدید.....اصن این روحتون کیف میکنه :) 
 
این پست پایینی هست...در جهت پیشنهادی فردی ( یک شخصی )میخوام در پست 
بعدی منظور نوشته مو توضیح بدم.... :)  
اتاقم:/
۹۵/۰۳/۱۰
مبهم الملوک

نظرات  (۱)

۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۶ آقای سر به هوا ...
کتابی بس عجیب و دوست داشتنیه ...
پاسخ:
به ذهن ادم پر و بال میده...برای ممکن شدن غیر ممکن ها...برای فکر کردن به چیزایی که هیچکسی بهش فکر نمیکنه....اینجور داستان ها کلی ایده و فکر رو توی بخش بخش ذهن ادم چال میکنن یکی پرورشش میده یکی هم نه...خلاصه که اره خیلی دوستداشتنیه....یه دوستداشتنی سیاه !